MSK اگر انسانها فرصت باهم بودنشان را بدانند، محبت شان به یکدیگر نامحدود می شود
| ||
|
اکنون آرامش مرگست
و آتشهایی که به من می نگرند آه که دیگر به پاسخ آنهمه گذشته باز یافته هایم را می بینم مرگهای پنهان را که با چشمانش افروخت تا من بگذرم یک دور به گِردِ جهان اکنون خفته ام بر زانوانم است سهل انگار بر پیشانیم موضوعات مرتبط: برچسبها: راستی که در دوره تیره و تاری زندگی می کنم برتولت برشت موضوعات مرتبط: برچسبها: تجسم کن زمانی را ... موضوعات مرتبط: برچسبها: کدام گلو؟ کدامین خنجر؟ کدام تیر؟ کدامین جگر؟ کدام داغ؟ کدامین پدر؟ شعری نیست داستانی نیست قصه ای نیست از زبان پیر ژنده پرگوی بی پرهیز عاشورا نماز است که عاشقانش خوانده اند بر اذان " اشهد ان العشق " موضوعات مرتبط: برچسبها: تپش تپش صدای قلب خسته ام تو را هورا می کشد بیا ببین که از غمت چه قامتی شکسته ام ورق ورق شد عاقبت کتاب عشق کهنه ای که خط به خط ز لحظه های انتظار قلم زد اشتیاق من جنون جنون دلی پر از فشار بغض پر از سکوت و اشک و خون نشانده ام به باغ تو بیا بزن قدم ، قدم که له شود به زیر پای عاصیت نفس نفس تمام بذر عشق من! تو را چه باک از این دوباره مردنم! تمام لحظه های من دلم نشسته با غمت میان گور سینه ام برو که بعد رفتنت تمام شد، تمام من!!!
موضوعات مرتبط: برچسبها:
زخمی بر پهلویم هست روزگار نمک می پاشد و من... پیچ و تاپ می خورم و همه گمان می کنند که می رقصم. موضوعات مرتبط: برچسبها: یک روز می آیی و من همه نیامده هایت را می بخشم آنوقت تازه می شوم تو اما مثل همیشه ای فقط نزدیکتر که پیش از آن دیده ام تصویر مکرر خاطراتت را در آلبوم تجسم از دور دست انتظار موضوعات مرتبط: برچسبها: بـی قـرار هـیچ قـراری نـبوده ام مـگــر قـراری کـه بـا تـو داشتـم و هـرگـز نیـامـدی. موضوعات مرتبط: برچسبها: از پنجره بسته فریاد نمی آید بگذر که ازین خسته فریاد بر نمی آید برخیز که چشمانت شد مشعل جان من از آتش بنشسته فریاد برنمی آید این حنجره خونین شد از باده تلخ تو سازی است که بشکسته فریاد بر نمی آید از قلب خموش من آواز چه می خواهی؟ عمریست که دل بسته فریاد بر نمی آید بنگر که ستاره امشب خاموش و سبکبالست از قید جهان رسته فریاد بر نمی آید موضوعات مرتبط: برچسبها:
گاهی اوقات ... همه چیز دست به دست هم میدن ... تا تو را غرق در رویاها و خاطراتت کنن ... یه آهنگ پیشواز ... دو خط شعر ... کمی هوای بهاری ... یک وجب پیاده رو ... آهنگی که دانشجو خونه بغلی گوش میدن ... دو کلمه حرف .. بوی یک عطر خاص ... طعم شیرین یک خوراکی ... همه و همه کافیه برای اینکه ... تو چند ساعت وسط اتاق دراز بکشی و خیره بشی به سقف و صدای بارون بشه آرامش دهنده ترین آهنگ اون روزت!!! چقدر دلم تنگ شده! برای یک چایی دو نفره برای درد و دل کردن برای خنده از ته دل برای یک مراقب خودت باش برای یک شب بخیر گفتن برای بی بهانه دوست داشتن برای خودم ... برای تو ... دلم تنگ شده باران که میبارد ... دلم برایت تنگ تر می شود راه می افتم بدون چتر ... من بغض می کنم آسمان گریه ... گاهی آدم فقط می خواهند شنیده شوند، حرف بزنند ، گفته شوند رو به روز هم بنشینند و یا روی نیکمت پارکی و کلمات را بریزند در قالب جمله بشنوند دردی را که درمانش شنونده است الزامن همه ارتباطات در آخر برسند به اتاقی که لامپش خاموش می شود آدمی با شنیده شدن هم ارضا می شود، تبش فروکش می کند و دردش التیام می یابد گاهی فقط باید نشست و آدمها را شنید، همین! من کجا گم کرده ام آهنگ باران را ؟؟!!! . شعری زیبا از شارنا رازمیک شاعر معاصر موضوعات مرتبط: برچسبها: من سرگردان روزهای ناخوشی ام دلم گرفته از بی دوستی و کفشهایم بوی نپوشیدن می دهند موضوعات مرتبط: برچسبها: فعلا دلتنگی تنها نصیب من از همه ی زیبایی توست موضوعات مرتبط: برچسبها: روزی تو را در باورم جا می دهم با عشق درشعر هایم می کشم تصویر چشمت را شاید که آرامش بگیرد قلب طوفانی با آسمان طرحی برایت می زنم در دل در هر غزل با یک بغل احساس دلتنگی هر قافیه تکرار یک احساس پر دردیست موضوعات مرتبط: برچسبها: شمع جمع شاپرکهایی رضا موضوعات مرتبط: برچسبها:
موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |